زهرا جونزهرا جون، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره
علی جونعلی جون، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
محمد جونمحمد جون، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره
بابای مهربونمبابای مهربونم، تا این لحظه: 44 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره
مامان مهربونممامان مهربونم، تا این لحظه: 39 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره
وبلاگ زیبای منوبلاگ زیبای من، تا این لحظه: 3 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره
زهراجون دوست قشنگمزهراجون دوست قشنگم، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره
زینب جانمزینب جانم، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

3 تا فرشته کوچولو

اینجا میخواهم به خانواده ام باشم....

سفرنامه شمال خرداد 99قسمت دوم

1399/4/23 16:16
نویسنده : ابجی زهرا
87 بازدید
اشتراک گذاری

مابعد از شام دیگه خیلی خسته بودیم رفتیم خوابیدیم ولی زهرا نشست سریال ستایش دید😉نمیدونم چرا دخترم اینقدر سریال ستایش رو دوست داره فکرکنم دلیلش این باشه که از قسمت اول فصل اول دیده بود و دوست داشت دنبال کنه😖بالاخره صبح شد و صبحانه خوردیم بعدش رفتم گوگل سرچ کنم ببینم جاهای دیدنی نزدیک پره سر کجاست که یک دفعه عکس منطقه سوباتان رو دیدم و تصمیم گرفتم بریم اونجا با اینکه 2ساعت راه بود بعدش وسایل رو جمع کردیم و ساعت 11راه افتادیم انقدر هوا گرم بود که ساعت 12 و سی دقیقه بچه ها حالشون بد شد نگه داشتیم تصمیم گرفتیم دیگه نریم برگشتیم ولی دقتی داشتیم برمیگشتیم یه جایی رو اون وسط دیدیم رفتیم پایین دیدیم وای چه جای باصفایی قشنگ یه دریاچه بزرگ کنارش بود و هیچ کسی هم نبود همونجا حصیر انداختیم و بچه هاهم رفتن تو دریاچه بعد از نیم ساعت ناهار اماده شد و ماهم خوردیم بعد ناهار نشستیم حرف زدیم و چای و تخمه خوردیم ساعت 5 بود که هوا عالی زهرا پاچه هاشو زد بالازد و رفت تو دریاچه بعدش گفت مامان خیلی ابش خنکه شما هم بیا من هم رفتم عالی بود سرد بود ولی دلنشین.وسطاش 2 تا سنگ بزرگ بود که میشد رویش نشست زهرا رفت نشست و گفت مامان فشار اب سمت پاهای منه منم رفتم دیدم اره خیلی خوبه بعد یک ساعت اومدیم بیرون لباس عوض کردیم و رفتیم خونه. وقتی رسیدیم خیلی خسته بودیم شام خوردیم و خوابیدیم فردا برادرم رفت خونشون ما اونجا موندیم عصر رفتیم دریا و فردا هم رفتیم به طرف قم این سفر خیلی خوش گذشت ولی چون زهرا دل درد کرد نتونستیم زیاد جایی بریم ولی خوب بود.                                                                                                           خدیا ازت خیلی ممنونم که خانواده ای به این خوبی دارم همیشه و همه جا پیش هم هستن خدانگهدار

پسندها (1)

نظرات (0)